هر گونه عدم تعادل در رفتار با کودک، غلط است، و از هر گونه افراط و تفریط باید به شدت پرهیز کرد.
مبنا باید حق و اعتدال باشد. هر گونه محبت بیجا یا هرگونه خشونت با کودک، ناصواب است.
گاهى والدین، از کودک، انتظارهایى واقعبینانه دارند، که صحیح است. اما بیشتر والدین، از فرزند خویش انتظارهایى به دور از واقع و بدون بصیرت صحیح دارند; یعنى توجه نداشتن به استعدادها، امکانات و مسائل محیطى. چنین والدینى، در حقیقت، بیش از معمول فرزند را تحت فشار قرار میدهند که این، درست نیست.[1]
بعضی از والدینی که بیش از توجه به احتیاجات فرزندانشان تابع احساسات خود میشوند و میخواهند میزان انضباط خود را در باره ایشان اندازهگیری کنند با این روش غیر معقول خود نه تنها کودکان را از رشد و انضباط و کنترل شخصی، ابتکار و پیشقدمی، پشتکاری و استقامت و رعایت عقاید دیگران باز میدارند بلکه عملاً بینظمی و هرج و مرجی را در تصور کودک نسبت به اخلاق اجتماعی ایجاد میکنند. غالباً والدین با نپذیرفتن فرزندان – چنانچه که هستند – بزرگترین لطمه روانی را برایشان وارد میسازند. آنان میخواهند فرزندانشان را بالاتر از آرزوهای خود بار آورند و برای ایشان نیز پیشههایی انتخاب میکنند، غافل از این که ایشان با مشورت و موافق میل پدران و مادران آفریده نشدهاند.
بیشتر پدران و مادران، همواره به فرزند خود تلقین میکنند که اگر هدف معینی را تعقیب نکند موجب رسوایی خانواده خواهد شد. این رفتار والدین – که نتیجه کوشش برای کسب افتخار یا ارزش شخصی است – سبب میشود که کودک به فعالیتهای شدید و سخت بپردازد و در نتیجه، سلامت روان و تن خود را در خطر اندازد.[2]
برخى از والدین ناآگاه کودکان خود را همانند یک فرد بزرگ تلقى کرده و انتظارات مهمى از او دارند. این افراد بىتجربه کودک را در مقابل انجام ندادن کارى که در حد قدرت او نیست مؤاخذه کرده و گاهى تنبیه مىکنند. آنان فکر نمىکنند که یک کودک را باید از افق دید او نگاه کرد نه از منظر خودشان. تمایلات، حالات و دنیاى کودکان و نوجوانان دیدگاهى نسبت به خود آنان را مى طلبد، که والدین برتر به آنان توجه کرده و آن را در معاشرت با کودکان مد نظر قرار مىدهند. کودک مثل بزرگترها هنوز معناى تعهد، انجام وظیفه و مسئولیت را درک نمى کند. باید به دنیاى آنان وارد شد و کارهاى سخت و مشقت بار و بازخواست رسمى را از آنان توقع نکرد .[3] از امام صادق علیه السلام پرسیدند: چه گونه مىشود والدین فرزندان خود را در نیکى و صله رحم به پدر و مادرشان یارى کنند؟ امام فرمود : به فرزندان کارهاى آسان بدهند و آنان را به کارهاى مشکل وادار نکنند و به رنج و زحمتشان نیندازند و بر آنان ستم ننمایند و به آنان دروغ نگویند و بدانند اگر مرتکب اعمالى شوند که فرزندشان به مرحله عاق والدین و قطع صله رحم برسند، آنانرا به مرز کفر مى رسانند.[4] چنین پدر ومادرى با اعمال نسنجیده و انتظارات نا به جا، نه تنها فرزندان خود را به راه صحیحهدایت نکردهاند، بلکه آنان را به سوى انحراف و لغزش سوق داده اند. یونس بن رباطمى گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: رسول خدا فرموده است : خدا رحمتکند کسى را که در نیکى ، به فرزند خود وى را یارى مى رساند. یونس از امام پرسید: چگونه مى توان به فرزندان یارى کرد؟ امام ششم علیه السلام فرمود: کارهاى آسان وراحت را از او بپذیرد و از محول کردن کارهاى سخت و سنگین به وى اجتناب کند، او رابا القاب زشت مخاطب قرار ندهد و او را سفیه و نادان و احمق نداند.[5]
هرچند روانشناسان در باره حقیقت ضرب المثل قدیم «کسی که بچه خود را نزند روزی به سینه خود خواهد زد» هنوز با یکدیگر بحث میکنند ولی همگی موافقت دارند که بکار بردن عاقلانه انضباط، میانهروی و اعتدال است. سختگیری و خشونت در اجرای مقررات، فهم و یادگیری دلیل لزوم آنها را برای کودکان دشوار میسازد. پدران و مادرانی که زندگی فرزندان خود را با یک عده فرمانها و اوامر، کوچک و تنگ میکنند معمولا فقط در تعلیم این که «قوانین و مقررات برای نقض شدن بوجود آمدهاند» موفق میشوند یا در آنان، این ایمان را ایجاد می کنند که چاپلوسی کامل و جلوگیری و خودداری از پیشقدمی و ابتکار، درستترین راهنمایان به سازگاری اجتماعی در زندگی بعدی هستند. هم چنین سختگیری و امر ونهی کردن بیدلیل، سبب میشود که کودک نیز در هر سازگاری اجتماعی، به فرمان و تحکم نسبت به همراهانش متوسل شود.
مطالعات زیادی در باره خانوادههای سختگیر و آسانگیر بعمل آمده است که یکی از جالبترین آنها مطالعه واتسون (Watson) است. این روانشناس رفتار 50 کودک در خانواده سختگیر و 50 کودک از خانواده آسانگیر را با هم مطالعه و مقایسه کرد و برای این منظور تستهای روانی را در یک وضع کلینیکی بکار برد و نتایج زیر را در باره کودکان خانوادههای آسانگیر بدست آورد:
1. بسیار مستقل و متکی به خود بودند و به ابتکار نشان دادن بیشتر علاقه داشتند.
2. میل اجتماعی و همکاری در ایشان زیاد بود و کمتر منفیباف یا متواضع افراطی بودند.
3. در مقابل ناکامی و مشکلات مقاومت زیاد داشتند.
4. بیشتر مایل بودند که نسبت به دیگران احساسات مثبت نشان دهند و در ایشان کمتر خصومت دیده میشد.
5. در رفتار عمومی و تفکر، خلاقیت زیادی نشان میدادند.
البته منظور از «خانواده آسانگیر» خانواده مسامحهکار نیست که کودک را کاملاً به حال خودش بگذارد و از کنترل و راهنمایی رفتار وی غافل باشد. بلکه خانوادهی را از لحاظ روانشناسی «آسانگیر» گوییم که به کودک امکان میدهد آزادانه فعالیت کند، خود را نشان دهد و به طور سالم و طبیعی به رشد و تکامل خود ادامه دهد.[6]
محبت والدین نسبت به بچهها گاهی به صورت مراقبتهای زیاد ظاهر میگردد. بچه هایی که بیش از حد تحت مراقبت والدین قرار دارند، مانند بچههای مطرود، دچار ناراحتی میشوند. مراقبتهای شدید والدین معلول عوامل خاصی است؛ گاهی والدین فرزند قبلی خود را از دست دادهاند و در نتیجه بیش از اندازه از فرزند فعلی مراقبت مینمایند. پدر و مادری ممکن است برای چندین سال بچهدار نشده باشند، و همین امر سبب شود که فرزند تازه خود را زیاد تحت مراقبت قرار دهند. گاهی والدین نمیتوانند احتیاجات عاطفی یکدیگر را تأمین کنند، روی این اصل بچه را مرکز عواطف و احساسات خود قرار میدهند. زنی که از محبت شوهر محروم است، فرزند خود را جانشین شوهر میکند و نسبت به او بیش از حد مهر میورزد. گاهی علاقه شدید مادر به بچه دلیل بر تنفر او از بچه است، این مادر برای این که تنفر حود را از بچه پنهان نگهدارد و از ترس این که مبادا دیگران متوجه این تنفر شوند، بیشتر بچه را مورد محبت قرار میدهد.
عکس العمل بچهها در مقابل مراقبتهای شدید به صورتهای مختلف ظاهر میشود. گاهی بچهها حالت تسلیم و اطاعت در مقابل والدین به خود میگیرند، و استقلال خود را از دست میدهند. زمانی در مقابل آنها حالت طغیان و سرکشی ظاهر میسازند و ایندسته از بچهها معمولا نمیتوانند با بچههای دیگر بسر برند. بعضی ازین بچهها کمرو و خجول هستند و در بعض موارد از طرف گروه همسن خود طرد میشوند، زیرا آشنا با مهارتهای اجتماعی نیستند.[7]
[1] - ر.ک. بهشتی، محمود، سلامتی تن و روان.
[2] - شعارینژاد، همان، ص158.
[3] - پاکنیا، عبد الکرم، حقوق متقابل والدین و فرزندان، بانک نرم ازاری عروج.
[4] - الکافى ، ج 6، ص 50، حدیث 6.
[5] - قال رسول الله صلى الله علیه و آله رحم الله من اءعان ولده على بره قال قلت کیفیعینه على بره قال یقبل میسوره و یتجاوز عن معسوره و لا یرهقه و لا تخرق به . (الکافى ، ج 6، ص 50)
[6] - ر.ک. شعارینؤاد، روانشناسی رشد، صص 157-158.
[7] - ر. ک. شریعتمداری، همان، ص202.